کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَاتِبٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کاتب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: کتبَة و کتّاب و کاتبون] kāteb ۱. نویسنده؛ دبیر.۲. کسی که از کتابی نسخهبرداری میکند؛ استنساخکننده.〈 کاتب ازلی: خدایتعالی.〈 کاتب وحی: هریک از نویسندگان که آیاتی را که بر پیامبر اسلام نازل میشد مینوشتند: علیبن ابی...
-
واژههای همآوا
-
کاتب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: کتبَة و کتّاب و کاتبون] kāteb ۱. نویسنده؛ دبیر.۲. کسی که از کتابی نسخهبرداری میکند؛ استنساخکننده.〈 کاتب ازلی: خدایتعالی.〈 کاتب وحی: هریک از نویسندگان که آیاتی را که بر پیامبر اسلام نازل میشد مینوشتند: علیبن ابی...
-
جستوجو در متن
-
کتاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: کتاتیب] kottāb ۱. [جمعِ کاتب] =کاتب۲. دبستان؛ مکتب.
-
کتبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کتبَة، جمعِ کاتب] [قدیمی] katabe =کاتب
-
محرر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] moharrer ۱. نویسنده؛ تحریرکننده.۲. [قدیمی] کاتب.
-
مجلس نویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] majlesnevis واقعهنویس؛ کاتب انجمن؛ منشی انجمن.