کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کيف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کیف
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: کیف] [قدیمی] kayfa چگونه است؟.
-
کیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی:کَیف] keyf خوشی؛ لذت.
-
کیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kif وسیلهای با شکل و اندازههای مختلف از جنس چرم، پارچه، پلاستیک، و مانندِ آن برای حمل اشیای گوناگون.
-
جستوجو در متن
-
جامدادی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] jamedādi وسیلهای کیفمانند که در آن مداد، خودکار، و امثال آن را نگهداری میکنند.
-
کوله پشتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kulepošti کیف نسبتاً بزرگی برای راحت حمل کردن لوازم مختلف که بر پشت و روی شانهها قرار میگیرد.
-
خریطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خریطَة] [قدیمی] xarite ۱. کیسۀ از چرمی یا پارچهای؛ کیف.۲. نقشۀ جغرافیایی.
-
چمدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی، مٲخوذ از فارسی: جامهدان] čame(a)dān کیف بزرگ مستطیلشکل برای گذاشتن لوازم سفر؛ جامهدان.
-
جیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] jir نوعی چرم دباغیشدۀ نرم که در تهیۀ رویۀ کفش، کیف، پوشاک، و امثال آن به کار میرود.
-
نشئت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نشٲة] naš'at ۱. پیدا شدن؛ سرچشمه گرفتن.۲. مستی؛ کیف.۳. [قدیمی] نوجوان شدن؛ زنده شدن.۴. [قدیمی] پرورش یافتن.
-
ورنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: verni] verni محلول روغنی که بر روی سطوح کفش، کیف، و مانند آن مالیده میشود و در مجاورت هوا، لایهای سخت و براق را تشکیل میدهد.
-
خمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] xomār ۱. سردرد و کسالتی که پس از برطرف شدن کیف شراب در انسان پیدا میشود؛ حالت بعد از مستی.۲. (صفت) کسی که به حالت خماری دچار شده باشد؛ مخمور.۳. (صفت) ویژگی چشمی که حالت خماری در آن نمایان باشد.