کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوچک شمردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کوچک ابدال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] kuča(e)k[']abdāl مریدی که از مریدان دیگر خردسالتر یا تازهکارتر باشد.
-
کوچک تر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kuča(e)ktar ۱. خردتر.۲. اندکتر.
-
کوچک ترین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kuča(e)ktarin ۱. خردترین.۲. اندکترین.
-
خانم کوچک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] xānomkučak دختری که هنوز به سن بلوغ نرسیده؛ خانمکوچولو.
-
جستوجو در متن
-
احتقار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ehteqār ۱. کوچک و خوار شمردن؛ حقیر شمردن.۲. خوار بودن؛ حقارت.
-
تحقیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahqir حقیر شمردن؛ کوچک کردن؛ خوار داشتن.
-
استحقار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estehqār حقیر دانستن؛ کوچک شمردن؛ خوار کردن.
-
هجا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hejā ۱. (زبانشناسی) کوچکترین واحد زبان شامل صامت و مصوت.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] بدگویی کردن؛ بدی کسی را گفتن؛ معایب کسی را شمردن.