کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوهستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوهستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کهستان، قهستان› kuhestān جایی که در آن کوه بسیار باشد؛ کوهسار.
-
جستوجو در متن
-
کوهسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کهسار، کهساره، کهساران، کوهساران› kuhsār = کوهستان
-
کهستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kohestān = کوهستان
-
کوهپایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kuhpāye ۱. زمین پایین کوه؛ دامن کوه.۲. کوهستان.
-
پاندا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: panda] (زیستشناسی) pāndā پستانداری شبیه خرس، دارای پوست سیاه و سفید، و گیاهخوار که در کوهستانهای چین و تبت زندگی میکند.
-
پاخر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پایخر› (زیستشناسی) pāxar گیاهی با ریشۀ ستبر و گوشتدار، برگهای بزرگ و گلهای تندبو و شیرین، که در جاهای معتدل، کوهستان و صحرا میروید و گلهای آن را پیش از شکفته شدن جمع میکنند. Δ مخلوط گلهای آن با عسل برای زخم ریه و سرفه و جوشاندۀ ب...
-
خبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَخبار] xabar ۱. مطلبی دربارۀ یک رویداد جدید.۲. (اسم مصدر) آگاهی.۳. حدیث.۴. [مجاز] حادثه؛ رویداد.۵. (ادبی)= گزاره〈 خبر دادن: (مصدر متعدی) اطلاع دادن.〈 خبر داشتن: (مصدر لازم) اطلاع داشتن؛ مطلع بودن.〈 خبر شدن: (مصدر لاز...
-
گل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gul] gol ۱. (زیستشناسی) اندام تولیدمثل گیاهان نهاندانه که پس از مدتی بهجای آن میوه بهوجود میآید و شامل کاسبرگ، گلبرگ، پرچم، و مادگی است: گل سیب، گل بادام.۲. (زیستشناسی) هریک از گیاهان بوتهای یا درختچهای کوچک با قسمتی شبیه اندام ...