کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کور شو دور شو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آب کور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ābkur ۱. آنکه از آب بیبهره است.۲. آنکه به کسی آب ندهد.۳. [قدیمی] خسیس؛ لئیم.
-
اجاق کور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی. فارسی] [عامیانه، مجاز] 'ojāqkur کسی که بچهدار نمیشود؛ بیفرزند.
-
دل کور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] delkur ۱. کودن.۲. بیذوق.۳. تیرهدل.
-
روز کور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ruzkur آنکه نمیتواند در روز ببیند.
-
نان کور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مجاز] nānkur ۱. نمکنشناس؛ حقناشناس؛ نمکبهحرام.۲. [قدیمی] بخیل؛ دونهمت.
-
جستوجو در متن
-
شو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šo[w] = شب
-
شو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شوی› šu = شوهر
-
شو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: show] šo[w] ۱. نمایش.۲. جلوه؛ تظاهر.
-
چاوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] čāvoš = چاووش: ◻︎ ز دل دادن چاوشان دلیر / دلاورشده گور بر جنگ شیر (نظامی۵: ۸۰۱)، ◻︎ نفیر چاوشان ز «دور شو، دور» / ز گیتی چشم بد را کرده مهجور (نظامی۲: ۲۵۴).
-
شو
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ شدن) šo[w] ۱. = شُدن۲. شونده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تاشو.
-
هم شو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹همشوی› hamšu = هوو
-
فانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پانه، فهانه، پهانه› [قدیمی] fāne ۱. = بِغاز۲. چوب پشت در؛ کلون: ◻︎ تو را خانه دین است و دانش درون شو / بدان خانه شو سخت کن در به فانه (ناصرخسرو: ۴۲).
-
ترفنج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tarfanj ۱. سخت؛ دشوار: ◻︎ راهی آسان و راست بگزین ای دوست / دور شو از راه بیکرانهٴ ترفنج (رودکی: ۵۲۱).۲. (اسم) راه باریک و دشوار.
-
برون شو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیرونشو› [قدیمی] borunšo[w] راه بیرون شدن؛ محل خروج.