کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوتاه سخن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کوتاه بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kutāhbin تنگچشم؛ نظرتنگ.
-
کوتاه دست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kutāhdast ۱. کسی که به مراد و مطلوب خود دست نیابد.۲. آنکه به مال دیگران دستدرازی نکند.
-
کوتاه قد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] kutāhqad کوتاهبالا؛ قدکوتاه؛ دارای قد کوتاه.
-
جستوجو در متن
-
ایجاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ اطناب] 'ijāz ۱. کوتاه کردن سخن.۲. اختصار و کوتاهی کلام.۳. (ادبی) در معانی، آوردن معنی بسیار در لفظ اندک.۴. [قدیمی] مختصر کردن
-
درز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) darz ۱. شکاف؛ چاک؛ شکاف باریک.۲. بخشی از شکاف جامه که دوخته باشند.〈 درز کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] آشکار شدن و فاش شدن راز یا مطلبی.〈 درز گرفتن: (مصدر متعدی)۱. دوختن درز جامه.۲. [عامیانه، مجاز] کوتاه کردن سخن.
-
فانتزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: fantaisie] fāntezi ۱. [عامیانه] غیر لازم و تجملی: لباس فانتزی.۲. [عامیانه] غیر جدی.۳. [عامیانه] بدیع و جالب؛ نوظهور.۴. (ادبی) نوعی داستان کوتاه تخیلی که در آن از جنبههای خندهدار و نامعقول زندگی سخن گفته شود.۵. (هنر) ویژگی اثر هنری ب...