کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنکاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کنکاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مغولی] ‹کنکاج› kankāš ۱. شور؛ مشورت.۲. جستجو؛ تفحص.
-
جستوجو در متن
-
شور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شَور] šo[w]r مشورت؛ کنکاش.〈 شور کردن: (مصدر لازم) مشورت کردن؛ کنکاش کردن؛ رای زدن.
-
تشاور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašāvor با هم مشورت کردن؛ با هم کنکاش کردن.
-
جانقی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی] jānaqi مشورت؛ کنکاش؛ صلاحدید.
-
مشاوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مشاوَرَة] mošāvere ۱. با هم مشورت کردن؛ کنکاش کردن.۲. رایزنی.
-
مشورت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مشوَرة] mašve(a)rat ۱. صلاحاندیشی؛ رایزنی.۲. کنکاش؛ کنکاج.
-
قوریلتای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] quriltāy انجمن بزرگ امرای مغول برای کنکاش و گفتگو در امری مهم.
-
مشاور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mošāver ۱. مشورتکننده؛ کنکاشکننده.۲. طرف شور؛ رایزن.
-
شورا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شَوریٰ] šo[w]rā, šurā ۱. کنکاش؛ مشورت.۲. (اسم) چهلودومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵۳ آیه؛ حم؛ عسق.
-
دارالشوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] dāroššo[w]rā, dāroššurā ۱. [منسوخ] جایی که سران مملکت یا نمایندگان مردم بنشینند و در امور کشور مشورت کنند؛ کنکاشستان.۲. [قدیمی] جای کنکاش و مشورت.۳. مجلس شورای ملی؛ پارلمان.