کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کنف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کنب، کنو› (زیستشناسی) kanaf ۱. نوعی الیاف محکم از جنس سلولز که برای ساختن طناب و ریسمان به کار میرود.۲. گیاهی از خانوادۀ پنیرکیان که این الیاف از آن ساخته میشود و دانۀ آن به عنوان دارو مصرف میشود؛ ژوت.
-
کنف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اکناف] [قدیمی] kanaf ۱. جانب؛ کرانه.۲. پناه؛ حمایت.
-
کنف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] kenf توشهدان.
-
جستوجو در متن
-
قنب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] [قدیمی] qe(o)mab کنف.
-
گونی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] guni ۱. پارچۀ زبر و ضخیم که از کنف یا الیاف بعضی گیاهان دیگر بافته میشود و از آن کیسههای بزرگ درست میکنند.۲. کیسهای که از این نوع پارچه ساخته میشود.
-
حجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hejr ۱. پانزدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹۹ آیه.۲. دامان.۳. [قدیمی، مجاز] پناه؛ کنف.۴. [قدیمی] کنار؛ آغوش.