کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کم کم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کم کم
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹کمکمک› kamkam اندکاندک؛ به تدریج.
-
کم کم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹گمگم› komkom ۱. صدای کلنگ چاهکن هنگام چاه کندن یا نقب زدن.۲. (اسم) [قدیمی] ریگ روان.
-
جستوجو در متن
-
اندک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: handak، مصغرِ اند، مقابلِ بیش و بسیار] 'andak کم؛ هرچیز خرد و کم.〈 اندکاندک: (قید) کمکم: ◻︎ اندکاندک به هم شود بسیار / دانهدانهست غله در انبار (سعدی: ۱۸۱).
-
قلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: قلَّة، مقابلِِ کثرت] qellat ۱. کم شدن.۲. کم بودن.۳. کمی.
-
مناقصه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مناقَصَة] monāqese ۱. با هم رقابت کردن در کم کردن قیمت چیزی.۲. [قدیمی] کم کردن.
-
کمبود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) kambud ۱. کم بودن؛ نقصان.۲. کمی؛ آنچه هنگام شمردن یا وزن کردن چیزی از مقدار معین کم بیاید.
-
کماس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kamās کم؛ اندک.
-
انتقاص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enteqās ۱. کم شدن؛ کمی.۲. کم کردن.۳. از حق کسی کاستن.۴. از کسی عیبجویی کردن.
-
کاهانیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹کاهاندن› [قدیمی] kāhānidan کاهش دادن؛ کم کردن.
-
قلیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ کثیر] qalil کم؛ اندک.
-
لاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لاشیء] [قدیمی] lāš مقدار کم.
-
تقلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqlil کم کردن؛ کاستن.
-
کاستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) kāstan ١. کم کردن: ◻︎ هرچه از دونان به منّت خواستی / در تن افزودیّ و از جان کاستی (سعدی: ۱۱۲).٢. (مصدر متعدی) کم شدن.
-
خجاره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] xojāre کم؛ اندک: در مدتی خجاره.