کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمنیاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نیاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [پهلوی: niyāz] niyāz ۱. حاجت؛ میل و خواهش.۲. [قدیمی] عشق و آرزو.۳. (اسم) تحفه و هدیۀ درویشان.۴. (اسم) نذری که برای گرفتن مراد و حاجت به کسی یا جایی بدهند.
-
کم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: kam، مقابلِ بسیار] kam ۱. اندک.۲. تَرک.〈 کمِ: [قدیمی]۱. تقریباً.۲. بهجز.۳. کمتر از.〈 کموبیش: کمابیش؛ کموزیاد؛ اندکوبسیار؛ تقریباً.〈 کموکاست:۱. کمی.۲. نقصان.
-
کم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کمّ] kam[m] مقدار؛ اندازه.
-
کم
فرهنگ فارسی عمید
(حرف + ضمیر) [مخففِ کهام] [قدیمی] kem که مرا: ◻︎ چون من شکستهای را از پیش خود چه رانی / کم غایت توقع بوسیست یا کناری (حافظ: ۸۸۶).
-
کم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کمّ، جمع: اکمام و کممه] [قدیمی] kom[m] آستین.
-
کم کم
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹کمکمک› kamkam اندکاندک؛ به تدریج.
-
کم کم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹گمگم› komkom ۱. صدای کلنگ چاهکن هنگام چاه کندن یا نقب زدن.۲. (اسم) [قدیمی] ریگ روان.
-
بی نیاز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) biniyāz ۱. کسی که احتیاج به کسی یا چیزی ندارد.۲. (اسم، صفت) [مجاز] توانگر؛ چیزدار.
-
صاحب نیاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sāhebniyāz نیازمند؛ محتاج.
-
کم بها
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kambahā کمقیمت؛ کمارزش.
-
کم بیش
فرهنگ فارسی عمید
(قید) kambiš = کَم 〈 کم و بیش
-
کم پایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kampāye دارای پایه و مقام پست.
-
کم پر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (زیستشناسی) kampar ویژگی گلی که گلبرگهای آن کم است.
-
کم حوصله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] kamho[w]sele بیصبر؛ بیطاقت؛ ناشکیبا.
-
کم خرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kamxerad کمعقل؛ احمق؛ ابله.