کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمینگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
کمین گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹کمینگه› kamingāh جایی که در آن کمین کنند.
-
جستوجو در متن
-
مکمن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مکامن] [قدیمی] makman جای پنهان شدن؛ کمینگاه.
-
نخیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] naxiz ۱. کمینگاه؛ نخیزگاه.۲. تخمدان.۳. جایی که در آن نهال کاشته باشند که بعد جابهجا کنند.
-
جرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] jaras =چَرَس: ◻︎ کاروان رفت و تو در راه کمینگاه به خواب / وه که بس بیخبر از این همه بانگ جرسی (حافظ: ۹۰۸).
-
نهاله گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نهالهگه، نهالگاه› na(e)hālegāh ۱. جایی که صیاد نهاله را بر زمین نصب کند؛ نهالهجای.۲. شکارگاه: ◻︎ نهالهگاه به خوشی چو لالهزاری گشت / ز خون سینهٴ رنگ و ز خون چشم پلنگ (فرخی: ۲۰۷).۳. کمینگاه.
-
کمین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: کمَناء] kamin ۱. پنهان شدن در جایی به قصد از پا درآوردن دشمن یا شکار.۲. (صفت) [قدیمی، مجاز] کمینکرده.۳. (اسم) [قدیمی، مجاز] کمینگاه.〈 کمین کردن: (مصدر لازم) در جایی پنهان شدن به قصد از پا در آوردن دشمن یا شکار؛ کمین آوردن...
-
ارصاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ersād ۱. (ادبی) در بدیع، آن است که شاعر شعری بگوید که وقتی مصراع اول یا کلمۀ اول مصراع دوم را بخواند شنونده دریابد که مضمون یا قافیۀ مصراع دوم چیست، مانندِ این بیت: ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما ...