کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کمیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کمیة، جمع: کمیّات] kam[m]iy[y]at مقدار چیزی که سنجیده یا شمرده شود؛ اندازه؛ مقدار؛ چندی.
-
کمیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کمَیت] komeyt اسبی که رنگش بین سیاهی و سرخی است؛ اسب.
-
جستوجو در متن
-
چندی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) čandi اندازه؛ مقدار؛ کمیت.
-
تله متر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: télémètre] telemetr ابزاری برای اندازهگیری کمیتهایی چون دما، رطوبت، فشار، و انتقال نتیجۀ آن از راه دور؛ دورسنج.
-
هیگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] haygar اسب کمیت؛ اسب کهر؛ اسب سرخ مایل به سیاهی.
-
کنتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: compteur] kontor ۱. دستگاه مخصوص تعیین مصرف برق، آب، گاز، و امثال آنها.۲. دستگاه شمارنده برای کمیّتهای مختلف.
-
نماد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) na(e,o)mād ۱. نشانه یا علامتی با معنای خاص؛ سمبل.۲. (ریاضی) هر نشانه یا حرفی که برای نشان دادن کَمیت، عمل، یا رابطهای به کار میرود، مانندِ ÷ و ×.
-
کراتن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] kar[r]ātan =عنکبوت: ◻︎ همی بستد سنان من روانها همچو بویحیی / همی برشد کمیت من به تاری همچو کراتن (فرقدی: لغتنامه: سنان).
-
ماتریس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: matrice] mātris ۱. قالب گود یا برجسته که در آن مادهای ریخته شود تا بهصورت چیزی که قالب گرفتهاند درآید.۲. (ریاضی) آرایۀ مستطیلشکل از کمیتهای جبری یا اعداد که در داخل دو کروشه و بهصورت ستونهای منظم نوشته میشوند و بهوسیلۀ آن عمل...
-
فرمول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: formule] formul ۱. (ریاضی) قاعدهای که به کمک علامتهای جبری بیان شود.۲. (شیمی) علامتهای اختصاری که برای بیان کردن ترکیب شیمیایی مواد به کار میرود، مانندِ co۲.۳. (فیزیک) عبارتی که رابطۀ چند کمیت را با یکدیگر بیان میکند.۴. [عامیانه]...
-
ضریب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] zarib ۱. عددی که نشاندهندۀ مقدار خاصیت یا مشخصهای است.۲. (ریاضی) عاملی عددی که قبل از یک کمیت مجهول در یک جملۀ جبری قرار میگیرد: در عبارت y١٤ + ٢x٣y٧ + ٢x٤، ضریب ٢x ، ٤ است، ضریب ٢x٣y ، ٧ است، و ضریب y ، ١٤ است.
-
استاندارد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: standard] 'estāndārd ۱. ویژگی هر چیزی که از طرف عموم به عنوان مبنایی برای مقایسه پذیرفته میشود.۲. (اسم) مجموعه مشخصات تعیینشده از طرف دولت از کمیت (وزن، طول، حجم) و کیفیت که هرگاه کالایی آن را داشته باشد، پذیرفتنی است.۳. (اسم) م...