کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمکزیستیار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کمک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مصغرِِ کم] [عامیانه] kamak اندک.
-
کمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی] ‹کومک› komak یاری؛ مدد؛ همراهی.
-
یار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: âyārîh-âyār] yār ۱. محبوب؛ معشوق.۲. دوست؛ رفیق؛ همدم.۳. (ورزش) هریک از بازیکنان یک تیم.۴. (اسم، صفت) همکار.۵. (اسم، صفت) [مجاز] همراه.۶. (اسم، صفت) مددکار.۷. دارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): هوشیار.۸. یاریرساننده؛ کمککننده (در ترکیب با...
-
یار
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ یارستن) [قدیمی] yār = یارستن
-
یار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] yār = یاور۳: ◻︎ ز برق تیر روشن شد شب تار / سر دشمن چو هاون، گرز چون یار (نزاری: مجمعالفرس: یار).
-
زیست
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضی زیستن) zist ۱. = زیستن۲. (اسم مصدر) زندگانی؛ زندگی.
-
کنسول یار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی. فارسی] (سیاسی) [منسوخ] konsulyār نایب کنسول؛ ویسکنسول.
-
دولت یار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] do[w]latyār ۱. بختیار؛ نیکبخت.۲. توانگر.
-
پزشک یار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [منسوخ] pezeškyār کسی که در بیمارستان دستورهای پزشک را دربارۀ بیماران اجرا میکند؛ کمکپزشک؛ معین طبیب.
-
شب یار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šabyār ۱. (زیستشناسی) صبر زرد.۲. (طب قدیم) معجونی که در شب بخورند و بخوابند.
-
رمه یار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹رمیار، رامیار› [قدیمی] rameyār = چوپان
-
فراخ زیست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farāxzist ویژگی آنکه در نعمت و راحتی زندگی میکند.
-
زیست سنجی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (زیستشناسی) zistsanji شاخهای از علم زیستشناسی که دربارۀ تغییرپذیری موجودات زنده و تغییراتی که میتوان در پارهای از خصوصیات جانوران و گیاهان داد بحث میکند.
-
زیست شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (زیستشناسی) zistšenāsi علمی که دربارۀ موجودات زنده بحث میکند؛ علمالحیاة؛ بیولوژی.〈 زیستشناسی جانوری: آن قسمت از علم زیستشناسی که دربارۀ جانوران و ساختمان بدن آنها بحث میکند.〈 زیستشناسی گیاهی: آن قسمت از علم زیستشنا...