کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمر کوه و کمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کمرکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مجاز] kamarke(a)š ۱. بالای کوه.۲. کمر کوه.۳. (صفت) [قدیمی] شجاع و دلیر؛ پهلوان.
-
لیفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نیفه› life جای بند در کمر شلوار که بند را از آن میگذرانند و به کمر میبندند.
-
ترنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tornā شال کمر یا طناب که آن را دولا کنند و تاب بدهند و کسی را با آن بزنند.
-
حیزوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: حَیازیم] [قدیمی] heyzum جایی از سینه و کمر ستور که تنگ را در آنجا میبندند.
-
باسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bassin] (زیستشناسی) bāsan برجستگی در پشت بدن بالاتر از ران و پایینتر از کمر.
-
تیربند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tirband نوعی کمربند که شاطران به کمر میبستند و بعضی از لوازم کار خود را به آن آویزان میکردند.
-
سنگسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (فقه، حقوق) sangsār مجازاتی که طی آن محکوم را تا کمر در زمین فرو میکنند و به او سنگ میزنند تا بمیرد.
-
همیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هنبان، هامیان، آمیان، امیان، انبان› [قدیمی] hamyān کیسۀ درازی که در آن پول میریختند و به کمر میبستند؛ کیسۀ پول.
-
پادگانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پالگانه، پالکانه، بالکانه› pādgane ۱. (زمینشناسی) دیوارههایی که از تهنشستهای آب رودخانه در کنارههای بستر رود تشکیل میشود.۲. [قدیمی] بام؛ پشت بام.۳. [قدیمی] پنجره.۴. [قدیمی] دریچه.۵. (زمینشناسی) صفه یا جای هموار و بلند در کمر کوه.
-
ورمالیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹برمالیدن› [عامیانه] varmālidan ۱. دامن به کمر زدن.۲. آستین بالا زدن.۳. [مجاز] گریختن و دررفتن.
-
عرق النسا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عرقالنَّساء] (پزشکی) [قدیمی] 'erqonnesā از بیماریهای اعصاب که غالباًً در کمر بروز میکند و تا زانو و پا میرسد؛ سیاتیک.
-
ساری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] ‹سار، شاره، ساره› sāri تکۀ پارچۀ لطیف به عرض یک متر یا بیشتر و به طول شش یا هفت متر که زنان هندی یک سر آن را به کمر میبندند. قسمت پایین آن به شکل دامن از کمر به پایین را میپوشاند. قسمت دیگرش را دور سینه میپیچند و دنبالۀ آن را روی شان...
-
دوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dawāl] ‹دوبال› davāl ۱. تسمه.۲. تسمۀ ستبر.۳. تسمۀ رکاب.۴. تسمۀ کمر؛ کمربند: ◻︎ ز سنگ سپهدار و هنگ سوار / نیامد دوال کمر پایدار (فردوسی: ۱/۳۴۸).۵. تازیانه که از چرم بافته شود.۶. تسمۀ چرمی که با آن طبل بنوازند.
-
فتق بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (پزشکی) fatqband نوعی کمربند که اشخاص مبتلا به فتق به کمر و بر روی موضع فتق میبندند تا مانع بیرون آمدن فتق و ریختن آن به کیسۀ بیضه شود.
-
فراک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: frac] fe(a)rāk نوعی لباس رسمی مردانه که با کمر تنگ و دامن چاکدار که در تشریفات و مهمانیهای رسمی میپوشند.