کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمان 3 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قزح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قُزح] qo(a)zah = رنگینکمان
-
قربان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] qorbān جعبهای که کمان را درآن میگذاشتند؛ کماندان.
-
درونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] da(o)rune ۱. کمان؛ قوس.۲. =رنگینکمان۳. کمان حلاجی.۴. آنچه به شکل کمان باشد؛ خمیده؛ کمانی: ◻︎ بنفشهزار بپوشید روزگار به برف / درونه گشت چنار و زریره شد شنگرف (کسائی: ۴۴).
-
قاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qāb ۱. مقدار؛ اندازه.۲. نیمهای از کمان مابین قبضه و گوشۀ آن.〈 قاب قوسین: [قدیمی]۱. مقدار دو کمان.۲. [مجاز] قرب الهی؛ نزدیکی به خداوند: ◻︎ به قاب قوسین آن را بَرَد خدای که او / سبک شمارد در چشم خویش وحشت غار (ابوحنیفه: شاعرا...