کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمانگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
کمان گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kamāngar کسی که کمان درست کند؛ کمانساز.
-
جستوجو در متن
-
قب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قبّ] [قدیمی] qab[b] ۱. پارۀ گریبان پیراهن: ◻︎ کمانگر همیشه خمیده بُوَد / قبادوز را قب دریده بُوَد (نظامی۶: ۱۱۶۰).۲. پیمانهای برای وزن کردن غله.