کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کل مواد جامد محلول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کل کل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) kalkal پرگویی؛ پرحرفی؛ بحث بیهوده.〈 کلکل کردن: (مصدر لازم) [عامیانه] پرگویی کردن و سر یکدیگر را به درد آوردن.
-
جستوجو در متن
-
ساکارز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: saccharose] (شیمی) sākāroz مادهای جامد، سفید، بیبو، بامزۀ شیرین که برای شیرین کردن مواد غذایی بهکار میرود؛ قند.
-
آنتراسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: anthracène] (شیمی) 'ānt[e]rāsen جسمی جامد و متبلور که از قطران زغالسنگ به وجود میآید و در تهیۀ بعضی مواد رنگی به کار میرود.
-
دیالیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: dialyse، انگلیسی: dialysis] diyāliz ۱. (شیمی) عمل جدا کردن کلوئیدهای داخل یک محلول از سایر مواد با کمک عشای نیمهتراوا.۲. (پزشکی) جدا کردن مواد سمی و زائد از خون با کمک دستگاهی ویژه، برای بیمارانی که نارسایی کلیوی دارند یا مسموم ...
-
اسیدبوریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: acide borique] (شیمی) 'asidborik جسمی جامد، سفید، بیبو، و براق به شکل گرد با پوستههای ریز که از ترکیب بورات دوسدیم با محلول اسید کلریدریک بهدست میآید و برای ضدعفونی کردن بهکار میرود؛ جوهر بوره.
-
غلظت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غَلظة] qe(a)lzat ۱. غلیظ شدن.۲. (شیمی) مقدار جزئی از اجزای سازندۀ یک جسم جامد حلشده در محلول و یا سهم گاز در یک مخلوط گازی.۳. [قدیمی] درشت شدن؛ ستبر شدن؛ درشتی؛ ستبری.۴. [قدیمی] درشتخویی.۵. [قدیمی] کینه و دشمنی.
-
ماده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مادَّة، جمع: مواد] mādde ۱. مایه و اصل هرچیز؛ اصل چیزی؛ آنچه قوام چیزی به آن است.۲. (فیزیک) چیزی که جرم دارد، فضا را اشغال میکند و بهصورت جامد، مایع، یا گاز است.
-
آب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āp] ‹آو، او› 'āb ۱. (شیمی) مادهای مایع، بیطعم، بیبو، و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی H۲O که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته. در صد درجۀ سانتیگراد جوش میآید و در صفر درجۀ سانتیگراد من...
-
سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sang] sang ۱. (زمینشناسی) مادۀ سفتوسخت که جزء ساختمان پوستۀ جامد زمین است و اغلب دارای مواد و عناصر معدنی است.۲. قطعۀ سنگ یا فلز به مقدار معین که با آن چیزی را در ترازو وزن کنند؛ سنگ ترازو؛ سنجه.۳. [قدیمی] مقیاسی برای اندازهگیری آب ج...