کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کل امن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کل کل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) kalkal پرگویی؛ پرحرفی؛ بحث بیهوده.〈 کلکل کردن: (مصدر لازم) [عامیانه] پرگویی کردن و سر یکدیگر را به درد آوردن.
-
جستوجو در متن
-
امن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'amn ۱. بیترسی؛ مطمئن.۲. آسایش؛ آرامش قلب.۳. (صفت) آسوده.
-
مامن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ma'man جای امن؛ پناهگاه.
-
ذمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذمَّة] [قدیمی] zemmat ۱. امن؛ زینهار.۲. عهده.
-
حضورستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] hozurestān جای امن و امان.
-
آمن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'āmen ۱. در اطمینان و امنوامان؛ بیترسوبیم؛ بهزینهار.۲. استواردارنده.
-
دنج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] denj ویژگی جای امن و امان و خالی از اغیار؛ جای خلوت.
-
حرز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] herz ۱. = تعویذ۲. [قدیمی] پناهگاه؛ جای امن.
-
پناهگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) panāhgāh ۱. جایی که به آن پناه ببرند.۲. جای امن که از ترس دشمن در آنجا پناهنده شوند؛ پناهجای.
-
دارالامان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] dārol'amān جای امن و امان؛ جایی که در آن آرامش و آسودگی وجود داشته باشد.
-
آرام
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [پهلوی: āram] 'ārām ۱. ساکت؛ خاموش.۲. بیحرکت.۳. [مجاز] امن.۴. راحت: زندگی آرام.۵. (اسم مصدر) آرامش؛ راحتی، ◻︎ چو دشمن به دشمن بُوَد مشتغل / تو با دوست بنشین به آرام دل (سعدی۱: ۷۷).۶. (قید) آهسته.۷. (بن مضارعِ آرامیدن و آرمیدن) = آرمیدن۸. آ...