کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی] kelid ۱. وسیلهای فلزی برای باز کردن قفل.۲. وسیلهای برای وصل یا قطع کردن جریان برق.۳. [مجاز] هر چیزی که به شخص برای حل مشکلش کمک کند: کلید مشکلت اینجاست.۴. پاسخهای درست به پرسشهای چهارگزینهای و مانند آن.۵. (موسیقی) علامتی در ابتدای...
-
واژههای مشابه
-
چل کلید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. یونانی] čelkelid =چهلکلید
-
چهل کلید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. یونانی] ‹چلکلید› čehelkelid جام فلزی که در اطراف آن دعاهایی کندهکاریشده و چهل قطعه فلز کوچک به شکل کلید به لبۀ آن آویخته و آن را پرآب میکنند و به بیمار میدهند بخورد یا بر سر او میریزند تا شفا یابد و گاه برای گشوده شدن بخت دختری او...
-
جستوجو در متن
-
سویچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: switch] suvič ۱. کلید.۲. کلید برق.
-
مدنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برنگ› [قدیمی] madang ۱. کلید یا دندانۀ کلید.۲. چوب پس در؛ کلون.
-
اقلید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَقالید] [قدیمی] 'eqlid کلید.
-
مقلاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مقالید] [قدیمی] meqlād کلید.
-
کلیددار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [یونانی. فارسی] keliddār کسی که کلید ساختمان یا مؤسسه یا خزانه در دست اوست؛ دارندۀ کلید.
-
اسکندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'eskandān ۱. قفل و کلید.۲. کلیددان.
-
قفل گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qoflgar کسی که قفل و کلید میسازد؛ قفلساز.
-
راه انداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹راهاندازنده› [مجاز] rāh[']andāz وسیله، کلید یا برنامهای که دستگاهی را به راه میاندازد.
-
بزنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بژنگ، برنگ، مدنگ› [قدیمی] bazang ۱. زنگ.۲. کوبۀ در خانه.۳. کلید.
-
مفتاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مفاتیح] [قدیمی] meftāh آلتی که با آن قفل و درهای بسته را بگشایند؛ کلید.