کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلمات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلمات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ کلمَة] kale(a)māt =کلمه
-
جستوجو در متن
-
پسوند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پساوند› (ادبی) pasvand در دستور زبان، حروفی که در آخر بعضی کلمات افزوده میشود و در معنی آنها تصرف میکند، مانند «وار» در کلمات بندهوار، پریوار، شاهوار و «ین» در کلمات زرین، سیمین، نمکین و «بان» در کلمات باغبان، دربان، دشتبان
-
غوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] quš گوش (در ترکیب با کلمات دیگر): پیلغوش.
-
عبارت پردازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] ebāratpardāzi آنکه بیشتر از معنی به ترکیب الفاظ و کلمات میپردازد.
-
هوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] havvaz دومین کلمۀ مصنوعی از کلمات ابجد.
-
ثخذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sax[x]ez ششمین گروه از مجموعۀ کلمات حروف ابجد. =ابجد
-
مولد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (ادبی) movallad در زبان عربی، ویژگی هریک از کلمات ساختگی یا غیر عربی.
-
نوادر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نادِرَة] navāder = نادره〈 نوادر کلام: کلمات نغز و فصیح.
-
سعفص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sa'fas پنجمین گروه از مجموعۀ کلمات حروف ابجد = ابجد
-
روی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رویّ] ravi[yy] ۱. (ادبی) در قافیه، آخرین حرف قافیه که مدار قافیۀ شعر بر آن است، مانند «ر» در کلمات سر و زر و در، یا حرف «ت» در کلمات هست و دست، یا حرف «ل» در کلمات گِل و دل.۲. (صفت) [قدیمی] تبعیتکننده؛ پیرو؛ دنبالهرو.۳. (صفت) [قدیمی] س...
-
ا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف ندا) 'ā در آخر کلمات میآید و بر ندا دلالت میکند: خدایا، شاها، ملکا، جهاندارا.
-
بدلهجه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] badlahje آنکه لهجهاش خوب نباشد؛ کسی که بد حرف بزند و کلمات را بد ادا کند.
-
کشف الآیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] kašfol'āyāt فهرستی الفبایی از کلمات یا آیات قرآن با ذکر شمارۀ سوره و آیه.
-
دش
فرهنگ فارسی عمید
(پیشوند) [پهلوی: duš] ‹دژ› doš ۱. بد؛ زشت.۲. ضد (در اول بعضی کلمات): دشخوار، دشمن، دشنام.