کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلاکموش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلاکموش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kalakmuš پستانداری جونده و خاکیرنگ با دم دراز و پاهای بلند که میتواند با پاهای عقبی خود بجهد؛ موش صحرایی.
-
جستوجو در متن
-
کلاهو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] kalāhu =کلاکموش
-
چربوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] čarbuz =کلاکموش
-
یربوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] yarbu' = کلاکموش
-
کلاوو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کلائو، کلاهو› (زیستشناسی) ka(o)lāvu موش صحرایی بزرگ؛ کلاکموش.
-
کلائو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کلاوو، کلا› (زیستشناسی) [قدیمی] kalā'u ۱. وزغ.۲. غوک.۳. موش صحرایی بزرگ؛ کلاکموش.
-
موش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) muš پستانداری کوچک و جونده با دم دراز و گوشهای بزرگ.〈 موش دوپا: (زیستشناسی) نوعی موش صحرایی با دستهای کوتاه و پاهای بلند که با کمک پاهای خود میجهد؛ کلاکموش.〈 موش کور: (زیستشناسی)۱. پستانداری کوچک با پوزۀ باریک، پنجۀ...