کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلاه دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
برکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به برک۱) ‹برگی› baraki تهیهشده از برک: ◻︎ حاجت به کلاه برکی داشتنت نیست / درویشصفت باش و کلاه تتری دار (سعدی: ۹۲).
-
شاشیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شاشیَّة] šāšiyye کلاه زیر عمامه؛ کلاه سرخرنگ منگولهدار که در مصر و بعضی کشورهای دیگر بر سر میگذارند و گاه دستار کوچکی روی آن میبندند؛ فینه.
-
کاپشن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از فرانسوی: capuchon] kāpše(a)n پوشاک زمستانی به شکل نیمتنۀ کوتاه، کلاهدار یا بیکلاه، که جلو آن با زیپ بسته میشود و در پوشش داخلی آن پارچههایی از الیاف طبیعی یا مصنوعی برای گرم کردن دوخته میشود.