کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: kāftan] ‹کافتن، کفتیدن، کفیدن› [قدیمی] kaftan ۱. شکافتن؛ ترکاندن.۲. (مصدر لازم) ترکیدن؛ شکافته شدن: ◻︎ چو زد تیغ بر فرق آن نامدار / سرش کفت از آن زخم همچون انار (دقیقی: ۱۱۳).
-
جستوجو در متن
-
کفیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] kafidan شکافتن؛ از هم باز شدن؛ ترکیدن؛ کفتن؛ کفتیدن: ◻︎ تا گلستانشان سوی تو بشکفد / میوههای پخته بر خود واکفد (مولوی: ۳۴۸).