کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفالت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کفالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کَفالة] ka(e)fālat ۱. کفیل کسی شدن.۲. عهدهدار امری گردیدن.۳. به عهده گرفتن چیزی بابت کسی.۴. ضمان.
-
جستوجو در متن
-
کفیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: کُفَلاء] kafil ضامن؛ پایندان؛ کفالتکننده.
-
پذیرفتاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹پذرفتاری› [قدیمی] paziroftāri ۱. پایندانی؛ تعهد؛ کفالت.۲. فرمانبرداری.
-
عهده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عهدَة] [قدیمی] 'ohde ۱. ضمان؛ کفالت.۲. تاوان.۳. ذمه.۴. پیمان.
-
کفل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اکفال] [قدیمی] kefl ۱. بهره؛ نصیب.۲. مثل؛ نظیر.۳. کفالت.۴. قطعهای از نمد یا پلاس که بر گرد کوهان شتر میگذارند.۵. کسی که بر ترک شخص سوار میشود.