کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دم کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دمکنی› damke(a)š ۱. [عامیانه] تشکچهای که پس از دم کردن برنج در روی دیگ میگذارند.۲. (موسیقی) [منسوخ] آوازهخوانی که به متابعت آوازهخوان دیگر آواز بخواند تا او نفس تازه کند.۳. (موسیقی) [منسوخ] آوازخوان.
-
علامت کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'alāmatkeš کشندۀ علامت؛ حامل علامت؛ علمدار؛ کسی که علم را برمیدارد و پیشاپیش دسته و جماعتی میبرد.
-
غاشیه کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] qāšiyeke(a)š ۱. آنکه زینپوش اسب مخدوم را بر دوش بکشد؛ حملکنندۀ غاشیه.۲. [مجاز] خدمتگذار؛ فرمانبردار.
-
غریب کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [مجاز] qaribkoš ۱. ویژگی آنکه غریبان را آزار و اذیت میکند.۲. (صفت) ویژگی گردنه یا جادهای که برای رانندگان ناآشنا خطرناک است.
-
غم کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] qamke(a)š غمخوار؛ غمناک؛ اندوهگین.
-
قدح کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] qadahkeš شرابخوار؛ میخوار؛ میگسار.
-
پاشنه کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pāšnekeš آلت فلزی، پلاستیکی یا امثال آن که هنگام پوشیدن کفش پشت پا میگذارند و با آن لبۀ عقب کفش را بالا میکشند.
-
پیاله کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [یونانی. فارسی] [قدیمی، مجاز] piyālekeš پیالهپیما؛ بادهنوش؛ شرابخوار.
-
پل کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) palkeš بیل پهن با دستۀ چوبی که ریسمانی به آن میبندند و یک نفر دسته را میگیرد و یک نفر سر ریسمان را و با آن زمین شیارکرده را پلکشی میکنند؛ گراز؛ بنگن؛ فه؛ کتر.
-
زحمت کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] zahmatkeš ۱. آنکه زحمت میکشد و رنج میبرد.۲. در ادبیات مارکسیس، کارگر؛ رنجبر.
-
زباله کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] zobālekeš آنکه خاکروبه و آشغال را از خانهها جمع میکند و میبرد؛ خاکروبهکش.
-
سیم کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) simkeš ۱. کسی که سیمهای برق یا تلفن یا تلگراف را از جایی به جای دیگر میکشد و مرتب میکند.۲. (اسم) [قدیمی] آلتی که زرگر با آن مفتول طلا و نقره میسازد.
-
سینه کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مجاز] sinekeš جای پهن و هموار در دامنۀ کوه: سینهکش کوه.〈 سینهکش آفتاب: [مجاز] جای رو به آفتاب؛ جای مسطح که خورشید بر آن بتابد.
-
مگس کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) magaskoš آلتی که بهوسیلۀ آن مگسها را میکشند.
-
پیمانه کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] peymānekeš ۱. بادهخوار؛ شرابخوار.۲. آنکه قدح شراب را تا ته بیاشامد.