کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
طرح بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [مجاز] tarhbandi نقشهکشی.
-
تمرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamarrod سرپیچی کردن؛ گردنکشی کردن؛ نافرمانی کردن.
-
مکحله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مکحلَة] [قدیمی] mekhale میلۀ سرمهکشی.
-
تابی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'abbi سرکشی کردن؛ گردنکشی کردن.
-
طرح ریزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] tarhrizi نقشهکشی؛ برنامهریزی.
-
استضعاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estez'āf ۱. ناتوان و ضعیف کردن بر اثر ستم و بهرهکشی ناعادلانه.۲. ناتوان و ضعیف شدن بر اثر ستم و بهرهکشی ناعادلانه.
-
اگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: égout] 'ego لولهکشی زیرزمینی که فاضلاب در آن میریزد.
-
بدمستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) badmasti شرارت و عربدهکشی در حالت مستی.
-
مسطر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosattar ۱. نوشتهشده.۲. خطکشیشده.
-
بدمست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badmast کسی که به محض خوردن نوشابۀ الکلی شرارت و عربدهکشی کند.
-
سوق الجیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سَوقالجَیش] [قدیمی] so[w]qoljeyš ۱. لشکرکشی.۲. (نظامی) استراتژی.
-
خیابان بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xiyābānbandi طرحریزی برای ساختن خیابان در باغ یا شهر؛ خیابانکشی.
-
صورتکاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] suratkāri ۱. صورتکشی؛ تصویرسازی.۲. نقش کردن صورتی بر سنگ یا چیز دیگر.
-
دول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dul] [قدیمی] dul ظرف فلزی یا چرمی که با آن آب از چاه میکشند؛ ظرف آبکشی؛ دلو.
-
غراره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب ؟] [قدیمی] qerāre ۱. لباسی که زیر خفتان میپوشیدند.۲. جوال؛ تور کاهکشی.