کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشیده شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کشیده بالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kešidebālā بلندقد؛ بلندقامت؛ بلندبالا.
-
ستم کشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) setamke(a)šide کسی که به او ظلم و ستم شده؛ مظلوم؛ ستمدیده.
-
سختی کشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) saxtikešide ۱. کسی که رنج و زحمت بسیار دیده.۲. کسی که در فقر و تنگدستی به سر برده.
-
صف کشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] safkešide صفبسته؛ بهصفایستاده؛ ردهبسته.
-
جستوجو در متن
-
انجذاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enjezāb کشیده شدن؛ کشیده شدن به سوی کسی یا چیزی.
-
پژمردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹پژمریدن› pažmordan ۱. افسرده شدن؛ اندوهگین شدن.۲. در هم کشیده و پلاسیده شدن؛ پژمرده شدن.
-
ترنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] toronjidan, taranjidan ۱. درهم کشیده شدن؛ پرچینوشکن شدن؛ فشرده شدن.۲. افسرده شدن.
-
تمدد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamaddod ۱. کشیده شدن؛ دراز شدن.۲. دراز کشیدن.
-
انجلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enjelāb کشیده شدن از جایی به جای دیگر.
-
امتداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emtedād دراز شدن؛ کشیده شدن؛ طول کشیدن؛ کشیدگی؛ کشش؛ درازی؛ راستا.
-
لیچ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] lič آبکشیده؛ آبافتاده؛ خیس.〈 لیچ شدن: (مصدر لازم) خیس شدن.
-
اقشعرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqše'rār موی بر بدن راست شدن؛ سیخ شدن موهای بدن و در هم کشیده شدن پوست از ترس یا سرما یا علت دیگر.
-
تشنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (پزشکی) tašannoj ۱. درهمکشیده شدن؛ ترنجیده شدن.۲. کشیده شدن اعضای بدن؛ ترنجیدگی.۳. (پزشکی) انقباضات غیر ارادی عضلات که ناشی از تحریکات غیرعادی مغز است و گاه باعث بیهوشی میشود.
-
غژغژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [عامیانه] qežqež صدای کشیده شدن دو سطح بر روی یکدیگر، مانندِ لولا.