کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشیده روی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کشیده بالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kešidebālā بلندقد؛ بلندقامت؛ بلندبالا.
-
ستم کشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) setamke(a)šide کسی که به او ظلم و ستم شده؛ مظلوم؛ ستمدیده.
-
سختی کشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) saxtikešide ۱. کسی که رنج و زحمت بسیار دیده.۲. کسی که در فقر و تنگدستی به سر برده.
-
صف کشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] safkešide صفبسته؛ بهصفایستاده؛ ردهبسته.
-
جستوجو در متن
-
بندبازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bandbāzi هنرنمایی و کارهای شگفتانگیز بر روی ریسمانی که در بلندی کشیده میشود، راه رفتن روی ریسمان.
-
غژغژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [عامیانه] qežqež صدای کشیده شدن دو سطح بر روی یکدیگر، مانندِ لولا.
-
آژندیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āžandide سنگ یا آجر که ملاط روی آن کشیده شده؛ بهملاطکرده.
-
زمینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zamine ۱. سطح و روی چیزی.۲. [مجاز] طرح؛ نقشه.۳. [مجاز] موضوع.۴. [مجاز] متن.۵. چیزی که نقشه روی آن کشیده میشود.
-
دراز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: dirāz، مقابلِ کوتاه] derāz بلند؛ کشیده.〈 دراز کشیدن: (مصدر لازم) به پشت روی زمین خوابیدن و پاها را درازکردن؛ خوابیدن بر روی زمین یا بستر برای استراحت.
-
دمر
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عامیانه] damar ۱. بهروافتاده؛ وارو؛ وارون.۲. روی سینه و شکم دراز کشیده؛ دمرو.
-
مقرمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مقرمَة] [قدیمی] meqrame پارچۀ رنگین منقَّش که بر روی فرش یا بستر میکشیدهاند؛ بسترآهنگ؛ روفرشی.
-
سورتمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] surtme وسیلۀ نقلیۀ کوچک و بیچرخ که در مناطق قطبی بهوسیلۀ اسب یا سگ یا گوزن قطبی روی برف کشیده میشود.
-
خاموت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] xāmut ۱. قلادهمانندی از جنس چوب که بر روی آن نمد و چرم کشیده و بر گردن اسب درشکه یا گاری میگذارند.۲. هریک از مفتولهایی که برای جلوگیری از خمیدگی آرماتور به دور آن کشیده میشود.
-
کاپوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: capote] kāput ۱. روکش فلزی متحرک بر روی موتور و در جلو اتومبیل.۲. (پزشکی) پوشش پلاستیکی نازک که در موقع مقاربت جنسی برای جلوگیری از بارداری یا انتقال بیماریهای عفونی روی آلت تناسلی مرد کشیده میشود.