کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشیده خاطر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کشیده بالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kešidebālā بلندقد؛ بلندقامت؛ بلندبالا.
-
ستم کشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) setamke(a)šide کسی که به او ظلم و ستم شده؛ مظلوم؛ ستمدیده.
-
سختی کشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) saxtikešide ۱. کسی که رنج و زحمت بسیار دیده.۲. کسی که در فقر و تنگدستی به سر برده.
-
صف کشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] safkešide صفبسته؛ بهصفایستاده؛ ردهبسته.
-
جستوجو در متن
-
رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: rang] rang ۱. نمود اشیا بر اثر بازتاب نور از آنها.۲. مادهای تهیهشده از مواد معدنی، گیاهی، یا روغنی که برای رنگآمیزی یا نقاشی به کار میرود.۳. [مجاز] رواج؛ رونق: ◻︎ به خان اندر آی ار جهان تنگ شد / همه کار بیبرگ و بیرنگ شد (فردوسی: ...