کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: kašītan] ke(a)šidan ۱. حمل کردن.۲. چیزی یا کسی را با فشار و زور به طرفی بردن: ◻︎ طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف / گر بکشم زهی طرب ور بکُشد زهی شرف (حافظ: ۵۹۶).۳. خارج کردن غذا از دیگ یا دیس و گذاشتن آن در بشقاب: برایم زرشک پلو...
-
جستوجو در متن
-
فراکشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farākešidan ۱. پیش کشیدن؛ بهسوی خود کشیدن.۲. بالا کشیدن.
-
نزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹نژیدن، تژیدن، تزیدن، تریدن› [قدیمی] nazidan بیرون کشیدن؛ کشیدن.
-
اجتذاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ejtezāb جذب کردن؛ بهسوی خود کشیدن؛ به خود کشیدن.
-
تجاذب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tajāzob از یکدیگر جذب کردن؛ یکدیگر را کشیدن؛ هر کدام به سوی خود کشیدن.
-
تکحل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] takahhol سرمه کشیدن؛ سرمه به چشم خود کشیدن.
-
آختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹آهیختن، آهختن، یاختن، اختن› [قدیمی] 'āxtan برکشیدن، برآوردن و بیرون کشیدن چیزی، مثل بیرون کشیدن تیغ از غلاف.
-
مقاسات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مقاساة] ‹مقاسا› [قدیمی] moqāsāt رنج کشیدن؛ سختی کشیدن؛ به رنج و تعب افتادن.
-
منزع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] manza' جای کشیدن.
-
نشف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] našf به خود کشیدن و فروکشیدن آب یا رطوبت چیزی، مثل به خود کشیدن جامه عرق بدن را و به خود کشیدن حوض یا زمین آب را.
-
غیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غو، غیو› qiy[y]e فریاد؛ بانگ و آواز بلند.〈 غیه برداشتن: (مصدر لازم) [قدیمی] =〈 غیه کشیدن〈 غیه زدن: (مصدر لازم) [قدیمی] =〈 غیه کشیدن〈 غیه کشیدن: (مصدر لازم) بانگ برآوردن؛ فریاد بلند کشیدن.
-
استجلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estejlāb جلب کردن؛ به سوی خود کشیدن.
-
خط کشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] xatkeši خط کشیدن.
-
تمدید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamdid کشیدن؛ دراز کردن.