کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشمش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کشمش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kešmeš انگور خشکشده.
-
جستوجو در متن
-
زبیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] zabib انگور خشکشده؛ مویز؛ کشمش.
-
خشکبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خشکهبار› xaškbār میوههای خشکشده، مانندِ گردو، کشمش، پسته، انجیر، بادام، و توت.
-
غلات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ غَلَّة] qallāt = غَله〈 غلات اربعه: (فقه) گندم، جو، خرما، و کشمش که زکات به آنها تعلق میگیرد.
-
آب دوغ خیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābduqxiyār خوراکی مرکب از دوغ، خیار خردشده، سبزی، کشمش، مغز گردو، و نان تریدشده.
-
هولک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] havalak ۱. (پزشکی) آبلۀ دستوپا؛ تاول.۲. (پزشکی) بیماری آبله.۳. کشمش؛ مویز.
-
چلغوزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چهلغوزه، جلغوزه، جلغوز، جلوزه، جلوز› (زیستشناسی) [قدیمی] čelquze ۱. میوۀ درخت صنوبر.۲. صنوبر: ◻︎ یکسو کَشَمش چادر یکسو نهمش موزه / این مرده اگر خیزد ورنه من و چلغوزه (رودکی: ۵۲۹).
-
تاهو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tāhu عرقی که از تقطیر شراب یا کشمش گرفته شود: ◻︎ چشمهٴ خورشید را در ته نشاند / عکس ساقی کرتهٴ تاهو نماند (امیرخسرو: لغتنامه: تاهو).
-
سبزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sabze ۱. گیاه تازه و سبز که از زمین چیده نشده باشد؛ گیاه نورسته؛ گیاه تازهروییده: ◻︎ این سبزه که امروز تماشاگه ماست / تا سبزۀ خاک ما تماشاگه کیست (خیام: ۶۷).۲. چمن: ◻︎ رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید / وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید (حافظ...
-
زکات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زَکاة و زکوٰة، جمع: زَکَوات] (فقه) zakāt قسمتی از مال که به دستور شرع باید در راه خدا بدهند؛ مقدار معینی از مال است که باید به فقیران و مستحقان داده شود. Δ زکات در نه چیز واجب است: گندم، جو، خرما، کشمش(غلات اربعه)، طلا و نقره (نقد...
-
عرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'araq ۱. (زیستشناسی) مایعی که از غدههای زیر پوست بدن تراوش میکند و مرکب از آب، نمک، اوره، و مواد دیگر است؛ خوی؛ خی.۲. نوعی نوشیدنی الکلی که از تقطیر شراب انگور، سیب، خرما یا کشمش بهدست میآید.۳. هر مایعی که از تقطیر جوشاندۀ بعضی ...