کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشتی کشتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sokkān ۲. دنبالۀ هواپیما یا کشتی.۱. آلتی در دنبالۀ کشتی برای حرکت دادن کشتی از سمتی به سمت دیگر.
-
جاشو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمع: جاشوان] jāšu کسی که در کشتی کار میکند؛ کارگر کشتی؛ ملاح.
-
سنبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sombak کشتی کوچک.
-
پروانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ورزش) [قدیمی] parvāni در کشتی، فنی از کشتی که کشتیگیر گرد حریف بچرخد و ناگهان پای وی را بگیرد و او را از جا بکند.
-
چهارلنگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹چارلنگر› [قدیمی] ča(ā)hārlangar نوعی کشتی بزرگ.
-
سرشاخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سرشاخه› saršāx ۱. (زیستشناسی) نوک شاخۀ درخت.۲. (زیستشناسی) شاخۀ باریک و نازک درخت.۳. حالت دو قوچ جنگی که شاخ در شاخ یکدیگر بگذارند.۴. (ورزش) در کشتی، گلاویزی و زورآزمایی دو کشتیگیر با هم.〈 سرشاخ شدن: [مجاز] (ورزش) در کشتی، گلاویز شدن د...
-
سفان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] saffan ۱. خداوند کشتی؛ ناخدا.۲. کشتیساز.
-
کشتیبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ka(e)štibān ناخدا؛ رانندۀ کشتی؛ ملاح.
-
خطام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] xetām ریسمان جلو کشتی.
-
جمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] jomal ریسمان ستبر کشتی.
-
قارب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: قَوارِب] [قدیمی] qāreb قایق؛ کرجی؛ کشتی کوچک.
-
ناوبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (نظامی) nāvbar رانندۀ ناو؛ رانندۀ کشتی.
-
پای پشتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pāypošti ۱. (ورزش) در کشتی، یکی از فنون کشتی.۲. پشت پا: ◻︎ گر دل نزدیش پایپشتی / پشتی کن خویش را بکشتی (نظامی۳: ۴۲۰).
-
ناوچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ناوژه› (نظامی) nāvče ناو کوچک؛ کشتی کوچک جنگی.
-
ناوسالار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (نظامی) nāvsālār فرماندۀ ناو؛ فرمانده کشتی جنگی.