کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کسل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kasal ۱. سستی کردن.۲. کاهلی؛ بیحالی؛ تنبلی.
-
کسل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: کسل] ke(a)sel سست؛ ناتوان؛ کاهل؛ ناخوش؛ بیحال.
-
جستوجو در متن
-
کسلان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] kaslān کسل؛ سست؛ ناتوان.
-
تکاسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] takāsol ۱. کسل شدن؛ سستی و کاهلی کردن.۲. سستی؛ تنبلی.
-
روان کاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ravānkāh آنچه باعث افسردگی و آزردگی روح میشود؛ امری سخت و دشوار که روح را کسل و آزرده میسازد؛ کاهندۀ روان؛ روانفرسا؛ جانکاه؛ جانگزا.