کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کربنات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کربنات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: carbonate] (شیمی) karbonāt هریک از نمکهای اسیدکربنیک.
-
واژههای مشابه
-
کربنات سود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: carbonate de soude] (شیمی) karbonātsud نمک قلیا؛ جوهر قلیا.
-
جستوجو در متن
-
کلسیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: calcite] (زمینشناسی) kalsit کربنات کلسیم متبلور.
-
دولومیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dolomite] (زمینشناسی) dolomit کانی کربنات کلسیم و منیزیم، سفیدرنگ، که در ساخت کود و مواد سرامیکی کاربرد دارد.
-
یدوفرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: iodoforme] (شیمی) yodoform ترکیب الکل و آب با کربنات دوپتاس و ید که به عنوان بیحسکنندۀ موضعی و ضدعفونیکننده کاربرد دارد.
-
گازکربنیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gaz-carbonique] (شیمی) gāzkarbonik گازی بیرنگ، بیبو، و سنگینتر از هوا که در جو زمین وجود دارد و در تولید قند، نوشابه، و بیکربنات دوسود بهکار میرود؛ دیاکسید کربن؛ آنیدرید کربنیک.
-
تورنسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tournesol] (شیمی) to(u)rnosol مادۀ رنگی آلی حاصل از تخمیر گلسنگها در ادرار یا در آب آمونیاکی و کربنات دوپتاس که این جسم در محیط اسیدی سرخرنگ و در محیطهای قلیایی آبیرنگ میشود و برای شناسایی اسیدها و بازها در آزمایشگاه کاربرد دارد...
-
لاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lāk ۱. صمغی سرخرنگ که از بعضی درختان بهدست میآید و غالباً مانند شیره از سرشاخه میتراود و منعقد میگردد و گاهی به درشتی لیمو میشود؛ لک: ◻︎ همیگفت و پیچید بر خشکخاک / ز خون دلش خاک همرنگِ لاک (عنصری: ۳۵۸).۲. جسمی که از ترکیب محلول کربنات...
-
سفیداب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سپیداب، اسپیداب، اسفیداج، سپیداج› sefidāb ۱. گرد سفیدی که از روی و برخی مواد دیگر گرفته میشود و در نقاشی به کار میرود؛ سفیداب روی؛ اکسید روی.۲. پودر سفیدی که زنان بهصورت خود میمالند؛ سپیده؛ سپیتاک.〈 سفیداب شیخ (سرب): گَرد سفید و سمی ...
-
سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sang] sang ۱. (زمینشناسی) مادۀ سفتوسخت که جزء ساختمان پوستۀ جامد زمین است و اغلب دارای مواد و عناصر معدنی است.۲. قطعۀ سنگ یا فلز به مقدار معین که با آن چیزی را در ترازو وزن کنند؛ سنگ ترازو؛ سنجه.۳. [قدیمی] مقیاسی برای اندازهگیری آب ج...