کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرباس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرباس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از هندی، جمع: کرابیس] karbās ۱. نوعی پارچۀ زبر که از جنس پنبه.۲. [مجاز] کفن.
-
واژههای مشابه
-
کرباس محله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. عربی] [مجاز] karbāsmahalle گورستان.
-
جستوجو در متن
-
متقال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) metqāl نوعی پارچۀ نخی شبیه کرباس اما ظریفتر از آن.
-
مخراق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مخاریق] [قدیمی] mexrāq ۱. نوعی تازیانه از جنس کرباس.۲. فریب و دروغ.
-
قدک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) qadak ۱. جامۀ کرباسی رنگکرده.۲. کرباس آبی یا نیلیرنگ.
-
اوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ آستر] [قدیمی] 'o[w]re = اَبره: ◻︎ حال مقلوب شد که بر تن دهر / اوره کرباس و دیبَه آستر است (خاقانی: ۶۶).
-
چپین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چبین› [قدیمی] čo(a)ppin ظرفی که از شاخههای نازک درخت میبافند؛ سله؛ سبد: ◻︎ بگسترد کرباس و چپّین نهاد / براو ترّه و نان کشکین نهاد (فردوسی: ۸/۴۵۶).
-
زندنیجی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به زندنه، قریهای در بخارا) ‹زندنجی› [قدیمی] zandaniji ۱. نوعی پارچۀ لطیف که در زندنه بافته میشده: ◻︎ چون باد زندنیجی کهسار برکشد / بر خاک و خاره سندس و خارا برافکند (خاقانی: ۱۳۶).۲. نوعی کرباس که از آن دستار و شال درست میکرده و دو...
-
رکو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رکوک، رگو، رگوه، رگوی› [قدیمی] ro(e)ku ۱. کرباس: ◻︎ بدخواه تو را حادثه چون سایه ملایم / زاین رنگ نیامد به از این هیچ رکویی (انوری: مجمعالفرس: رکو).۲. پارچۀ کهنه؛ لته.۳. تکهای از پارچه یا جامه.۴. جامۀ یکلا.
-
سر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sar] sar ۱. (زیستشناسی) عضو بدن انسان و حیوان از گردن به بالا که مغز و چشم و گوش و بینی در آن قرار دارد.۲. [مجاز] آغاز و اول چیزی: سر زمستان، سر سال.۳. [مجاز] بالای چیزی: سر درخت، سر دیوار، سر کوه.۴. [مجاز] نوک چیزی: سرِ انگشت، سر سوزن...