کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کدورت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کدورت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کدورة] kodurat ۱. دلتنگی؛ رنجش؛ آزردگی.۲. [قدیمی] تیره شدن.۳. [قدیمی] تیرگی.
-
جستوجو در متن
-
رنجش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ranješ کدورت؛ دلآزردگی؛ رنجیدن.
-
تیرگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) tiregi تاریکی؛ سیاهی؛ کدورت.
-
اورمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: urémie] (پزشکی) 'uremi بیماریای که بهواسطۀ اختلال عمل کلیهها و زیاد شدن مقدار اورۀ خون تولید میگردد و عوارض آن تهوع، سردرد، بیاشتهایی، خوابآلودگی، کدورت دید، تشنج، و اغما است.
-
وروغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] voruq تیرگی؛ کدورت: ◻︎ بیا ساقی آن آب آتشفروغ / که از دل برد زنگ و از جان وروغ (فخرالدیناسعد: مجمعالفرس: وروغ).
-
آزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: āzār] ‹آزیر› 'āzār ۱. اذیت؛ آسیب؛ گزند: ◻︎ آزار بیش زاین گردون بینی / گر تو به هر بهانه بیازاری (رودکی: ۵۱۱).۲. عملی که موجب رنجش دیگری شود؛ رنجش.۳. (بن مضارعِ آزردن و آزاردن) = آزردن۴. (صفت) آزارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): د...
-
ظلمات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ظُلْمَة و ظُلُمَة] zol[o,a]māt ۱. = ظلمت۲. [قدیمی] در باور قدما، جایی در انتهای زمین که محل چشمۀ آب حیات است: ◻︎ شنیدهای که سکندر برفت تا ظلمات / به چند محنت و خورد آنکه خورد آب حیات (سعدی: ۱۸۳)، ◻︎ قطع این مرحله بیهمرهی خضر مکن...