کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کتان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کتان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [اکدی] (زیستشناسی) kat[t]ān گیاهی یکساله با گلهای آبی یا سفید و ساقههای بلند و باریک که از تخم آن روغن و از ساقۀ آن الیاف به دست میآورند.
-
جستوجو در متن
-
بزرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برزک› (زیستشناسی) bazrak تخم کتان که از آن روغن میگیرند؛ دانۀ گیاه کتان.
-
کیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kiš نوعی پارچه از جنس کتان؛ خیش.
-
زغیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] zaqir بزرک؛ تخم کتان.
-
روفرشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی. فارسی] rufarši پارچهای از جنس کتان یا پنبه که روی فرش میاندازند.
-
خیش خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] [قدیمی] xišxāne خانهای که در آن پردههای کتان میآویختند و برای خنک شدن هوا آنها را مرطوب میکردند؛ خانۀ تابستانی.
-
اسکاتیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'eskātif روغنی که از جوشاندن بعضی املاح فلزی در روغن کتان به دست میآید و در نقاشی برای زودتر خشک شدن رنگ به کار میرود.
-
خیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: کیش] ‹کیش› [قدیمی] xiš ۱. نوعی پارچۀ کتان.۲. پردهای که از این نوع پارچه تهیه میشد.۳. = خیشخانه
-
خاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xāz ۱. چرک بدن یا جامه.۲. سنگ پا.۳. نوعی پارچۀ کتان: ◻︎ ز روی کسوت اگرچند امتیازی نیست / ولیک اطلس و اکسون توان شناخت ز خاز (ابنیمین: ۱۱۱).
-
قصب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qasab ۱. نوعی پارچۀ ظریف که از کتان میبافتهاند.۲. نی؛ نای.۳. هر گیاهی که ساقۀ آن مانند نی میانتهی باشد.۴. استخوان ساق دست یا پا.۵. مروارید آبدار.