کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کبوتر زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کبوتر باز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kabutarbāz کسی که در خانۀ خود دستهای کبوتر نگه میدارد و آنها را پرورش میدهد.
-
کبوتر دم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مجاز] kabutardam لب بر لب معشوق گذاشتن و بوسۀ طولانی گرفتن.
-
جستوجو در متن
-
یاهو
فرهنگ فارسی عمید
(حرف ندا + ضمیر) [عربی] yāhu ۱. ای خدا.۲. (شبهجمله) (تصوف) درویشان در هنگام خداحافظی میگویند.۳. (اسم) نوعی کبوتر که بانگ یاهو برمیآورد.〈 یاهو زدن: (مصدر لازم) بانگ کردن کبوتر یاهو: ◻︎ کبوتر چو یاهو زد از روی ذوق / شد از روی او بوستان گرم شوق ...