کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاکلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاکلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kākoli پرندۀ کوچکی از نوع جل که بر روی سر چند پر به شکل کاکل دارد و ازحشرات تغذیه میکند.
-
جستوجو در متن
-
واق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: واک] ‹واک، واقی› (زیستشناسی) vāq ۱. پرندهای از نوع مرغابی با پرهای تیره و کاکلی سفیدرنگ که از ماهی تغذیه میکند.۲. کلاغ.
-
اتاقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹اتاغه› [قدیمی] 'otāqe کاکلی که از پرهای بعضی پرندگان بر کلاه میزدند: ◻︎ اتاقه زد به کلهگوشهام دمیدن مهر / که ای خراجستان یکهشاعر آفاق (؟: لغتنامه: اتاقه).
-
خروس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: xros] ‹خرو، خروچ، خروه، خره› (زیستشناسی) [مقابلِ مرغ] xorus جنس نر از مرغ خانگی.〈 خروس کولی: (زیستشناسی) پرندهای وحشی شبیه خروس و بزرگتر از کبوتر با پاهای دراز، بالهای بزرگ، دم پهن، چشمهای درشت، و کاکلی از پر که بیشتر در کنار...