کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kāk ۱. [مقابلِ زن] مرد.۲. نوعی شیرینی خشک، نازک، و لایهلایه.۳. (زیستشناسی) [قدیمی] مردمک چشم.۴. [قدیمی] نوک زبان: ◻︎ بباید بریدن ورا دست و کاک / که تا چون نیامدش از این کار باک (فردوسی: لغتنامه: کاک).
-
واژههای همآوا
-
کعک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: کاک] [قدیمی] ka'[a]k نوعی شیرینی خشک، نازک، و لایهلایه.
-
جستوجو در متن
-
یوخه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹یخه› [قدیمی] yuxe نوعی نان تنک و نازک؛ کاک.