کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاه زن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کاه دریغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kāhde(a)riq اسب لاغر و مردنی یا تنبل که کاه و جو دادن به او حیف باشد.
-
غصه کاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] qossekāh کاهندۀ غصه؛ کمکنندۀ غم و اندوه: ◻︎ گرچه غمسوز و غصهکاه است او / زو برم آب زیر کاه است او (اوحدی: ۵۱۹).
-
غم کاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] qamkāh کاهندۀ غم؛ آنکه یا آنچه از غم و غصۀ شخص بکاهد.
-
روان کاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ravānkāh آنچه باعث افسردگی و آزردگی روح میشود؛ امری سخت و دشوار که روح را کسل و آزرده میسازد؛ کاهندۀ روان؛ روانفرسا؛ جانکاه؛ جانگزا.