کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کان کن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کان شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kānšenās کسی که به اوضاع معادن و موادی که در آنها است آشنا باشد؛ معدنشناس.
-
کان شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل اسم مصدر) (زمینشناسی) kānšenāsi معدنشناسی؛ علم به اکتشافات و استخراج معادن.
-
کوه کان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kuhkān = کوهکن
-
جستوجو در متن
-
جان کن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] jānkan ۱. کسی که در حال جان کندن و جان دادن است.۲. [مجاز] سختیکش: ◻︎ به یاد لعل او فرهاد جانکن / کَننده کوه را چون مرد کان کن (نظامی۲: ۲۲۹).
-
سبزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ سبز] [قدیمی] sabzak ۱. سبزه؛ گیاه سبز.۲. صراحی که از شیشۀ سبز ساخته شده باشد.۳. بنگ: ◻︎ گفتا نشانه هست ولیکن تو خیرهای / کآن کس که بنگ خورد، دهد مغز او دوار ـ ز اندیشه و خیال فروروب سینه را / سبزک بنه ز دست و نظر کن به سبزهزار (مولوی۲:...