کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kāmak] [قدیمی] kāme =کام۱
-
کامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] kāme =مرجان
-
کامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kāme =آبکامه
-
واژههای مشابه
-
نرم کامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) narmkāme پردهای که در دنبالۀ استخوان کامی در سقف دهان قرار دارد و زبان کوچک از آن آویزان است؛ شراعالحنک.
-
سخت کامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) saxtkāme قسمت جلوی کام که از دو استخوان کامی تشکیل شده است.
-
جستوجو در متن
-
کامخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: کامه، جمع: کوامخ] [قدیمی] kāmax نوعی خورش که از شیر و ماست تهیه میشود؛ آبکامه.
-
شترغاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اشترغاز› (زیستشناسی) [قدیمی] šotorqāz ریشۀ گیاه انگدان که آن را با سرکه میخورند: ◻︎ تو شهد نیستانی و در کام نیاری / او کامه بیاورد و شترغاز نیابد (سوزنی: ۳۸۵).