کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کالا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کالا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کاله› kālā ۱. (اقتصاد) متاع؛ مالالتجاره.۲. [قدیمی] مال.۳. [قدیمی] مجموع مهرههای شطرنج.
-
جستوجو در متن
-
اثاثه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اثاثَة] 'asāse کالا؛ متاع؛ مال.
-
سوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَسواق] [قدیمی] suq جای خریدوفروش کالا؛ بازار.
-
مسطوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: مسطرَة] [قدیمی] masture نمونۀ کالا که از جایی به جای دیگر فرستاده شود.
-
بیجک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] bijak برگهای که فروشنده، نوع و مقدار کالا را در آن مینویسد و برای خریدار میفرستد که از روی آن کالا را تحویل بگیرد و رسید بدهد.
-
خراص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] xarrās تخمینزنندۀ وزن و اندازۀ کالا.
-
باردان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bārdān ۱. جای بار؛ هرچه در آن کالا یا باری میگذارند.۲. خورجین؛ جوال.
-
بازرگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹بازارگان› bāzargān آنکه کالا را بهصورت عمده خرید و فروش میکند؛ تاجر؛ سوداگر.
-
متاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَمتِعَة] matā' آنچه بتوان خرید یا فروخت؛ کالا؛ اسباب؛ مال.
-
تنضید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanzid ۱. بر هم نهادن و روی هم چیدن کالا.۲. مرتب ساختن.
-
جین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از فرانسوی: douzaine] jin واحد شمارش کالا برابر با شش یا دوازده عدد؛ دوجین.
-
فرضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فُرضَة، جمع: فُرَض] [قدیمی] forze ۱. محل عرضۀ کالا.۲. بندرگاه.
-
رهاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] rehāt ۱. متاع؛ کالا.۲. رخت خانه.
-
اقباض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqbāz ۱. گرفتن و به تصرف درآوردن کالا.۳. دادوستد قبض در معاملات.