کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاغذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاغذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از چینی] ‹ کاغد› kāqaz ۱. مادهای که از چوب بعضی گیاهان بهصورت ورقههای نازک ساخته میشود و برای نوشتن، نقاشی، و مانند آن به کار میرود.۲. [مجاز] نامه.۳. [مجاز] هرنوع سند یا تعهد مکتوب: کاغذ دادهبوده که دیگر در کارهای انجمن شرکت نکند.۴...
-
واژههای مشابه
-
کاغذ سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مٲخوذ از چینی. فارسی] kāqazsāzi ۱. شغل و عمل کاغذساز.۲. [عامیانه، مجاز] جعل اسناد.
-
جستوجو در متن
-
آب خشک کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'ābxoškkon کاغذ پرزدار که با آن خطهایی را که با جوهر بر کاغذ نوشته شده خشک میکنند.
-
قرطاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی، جمع: قَراطیس] [قدیمی] qertās کاغذ.
-
رخنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] roxne کاغذ.
-
کاغذساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از چینی. فارسی] kāqazsāz آنکه کاغذ میسازد.
-
گیلز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] gilz کاغذ سیگارت.
-
کاغذبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از چینی. فارسی] kāqazbor وسیلهای برای بریدن کاغذ.
-
کاربن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: carbone] kārbon نوعی کاغذ به رنگهای مختلف که برای تهیۀ چند نسخه از یک متن بین کاغذهای سفید گذاشته میشود و در این صورت آنچه در کاغذ رویی نوشته شود، به کاغذهای زیرین هم منتقل میشود.
-
کاغذلغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از چینی. ترکی] ‹کاغذلق› [منسوخ] kāqazloq پنجرۀ چوبی که بر آن بهجای شیشه کاغذ چربشده میچسبانند: ◻︎ سفلگانی که بهکاغذلغشان کاغذ نه / بر در خاتم و زر پردۀ دیباه زدند (بهار: ۳۱۶).
-
تلگرام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: télégramme] telegrām, telgerām مطلبی که توسط تلگراف مخابره و روی کاغذ نوشته شده باشد.
-
جرجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) jerjer صدای پاره کردن چیزی مانند کاغذ، پارچه، و امثال آنها.
-
کانفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] ‹کامفت› kānfet نوعی شیرینی شبیه آبنبات که آن را در کاغذ میپیچند.