کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاشتدندانپزشکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دندان پزشکی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (پزشکی) dandānpezeški شغل و عمل دندانپزشک.
-
کاشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر، بن ماضیِ کاشتن) (کشاورزی) kāšt کاشتن؛ کشتوزرع.〈 کاشتوداشت: (کشاورزی) کاشتن و نگهداری کردن.
-
پزشکی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pezeški ۱. دانش معالجۀ بیماران؛ طبابت.٢. شغل و عمل پزشک؛ طبابت.۳. (صفت نسبی، منسوب به پزشک) آنچه مربوط به معالجۀ بیماران است؛ طبی.
-
دندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dandān] (زیستشناسی) dandān هریک از استخوانهای ریز که به ترتیب در میان دهان انسان و حیوان در دو فک بالا و پایین قرار گرفته و با آنها غذا جویده میشود. تعداد دندانها در انسان در کودکی بیست عدد است که آنها را دندان شیری میگویند و از ...
-
روان پزشکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (پزشکی) ravānpezeški علمی که دربارۀ جنبههای مختلف روحی و معالجۀ بیماریهای روانی بحث میکند.
-
دام پزشکی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر، اسم) ‹دامپزشکی› dāmpezeški ۱. شغل و عمل دامپزشک؛ بیطره.۲. (اسم) محلی که در آن دربارۀ امراض جانوران مطالعه و تحقیق میکنند: دانشکدۀ دامپزشکی.۳. (اسم، حاصل مصدر)رشتهای دانشگاهی که روش معالجۀ جانوران بیمار را تعلیم داده و دامپزشک تربیت می...
-
دندان افریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dandānfaris] ‹دندانآفریز، دندانآپریز، دنداناپریز، دندانافریش، دنداناپریش، دندانپریش، دندانفریش، دندانپریز، دندانفریز› [قدیمی] dandān[']afriz سیخ باریک که با آن لای دندانها را پاک کنند؛ دندانکاو؛ خلال.
-
دندان پزشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) dandānpezešk طبیب دندان؛ کسی که امراض دندان را معالجه میکند.
-
دندان درد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) dandāndard دردی که در یکی از دندانها پیدا شود؛ درد دندان.
-
دندان ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) (پزشکی) dandānsāz سازندۀ دندان؛ کسی که دندان عاریه یا مصنوعی برای مردم میسازد.
-
دندان سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (پزشکی) dandānsāzi شغل و عمل دندانساز.
-
دندان شکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) dandānšekan ۱. شکنندۀ دندان؛ آنچه دندان را بشکند.۲. [مجاز] پاسخ صریح و قاطع؛ جواب سفت و سخت.
-
دندان شو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دندانشوی› [قدیمی] dandānšu دندان پاککن؛ آلتی که با آن دندانها را میشویند؛ مسواک.
-
دندان فریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dandānfariz = دندان افریز
-
دندان کاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dandānkāv = دندان افریز