کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر، بن ماضیِ کاشتن) (کشاورزی) kāšt کاشتن؛ کشتوزرع.〈 کاشتوداشت: (کشاورزی) کاشتن و نگهداری کردن.
-
جستوجو در متن
-
تخت پل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (کشاورزی) taxtpal روشی از کاشت خربزه، هندوانه، و مانند آن که تخم را در زمین هموار میکارند و بعد اطراف آن را خاک میدهند.
-
کاشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹کشتن، کاریدن› (کشاورزی) kāštan ۱. درخت نشاندن.۲. تخم گیاه را زیر خاک کردن که سبز شود.۳. [عامیانه، مجاز] در جایی ثابت قرار دادن: توپ را روی زمین کاشت.
-
پاجوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) pājuš شاخۀ باریکی که از پای درخت میروید و چسبیده به ریشۀ درخت است و میتوان آن را از ریشۀ اصلی جدا کرد و در جای دیگر کاشت. Δ گاه آن را در زمین میخوابانند و قسمت پایین آن را زیر خاک میکنند تا ریشه بدواند و سال بعد درمیآورن...