کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاشانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاشانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کاشان› kāšāne ١. خانه.٢. خانۀ کوچک.٣. خانۀ زمستانی.٤. آشیانه؛ لانه.
-
جستوجو در متن
-
کاشان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kāšān =کاشانه
-
شکیبنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] šakibānde صبرکننده: ◻︎ تو در کنج کاشانه پنهان شوی / شکیبنده چون شخص بیجان شوی (نظامی۶: ۱۰۵۶).
-
فروار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پرواره، پرباره، پربار، پروار، فرواره، بروار، برباره، برواره، ورواره، پربال، پرباله، فروال، فرواله› [قدیمی] farvār ۱. بالاخانه.۲. خانۀ تابستانی.۳. بادگیردار: ◻︎ آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال / خزپوش و به کاشانه شو از صُفه و فروار (فرخی: ۱۱۳...
-
نوش خورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] nušxord به شادی و لذت خوردن؛ شادخواری: ◻︎ بسا خان و کاشانه و باد غرد / بدو اندرون شادی و نوشخورد (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۹).
-
جانانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jānāne ۱. کامل؛ درستوحسابی: کتک جانانه.۲. (صفت) [قدیمی] دلبر زیبا و بسیار دوستداشتنی که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد؛ معشوق؛ محبوب: ◻︎ سینهام زآتش دل در غم جانانه بسوخت / آتشی بود دراین خانه که کاشانه بسوخت (حافظ: ۵۲).