کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) kāstan ١. کم کردن: ◻︎ هرچه از دونان به منّت خواستی / در تن افزودیّ و از جان کاستی (سعدی: ۱۱۲).٢. (مصدر متعدی) کم شدن.
-
جستوجو در متن
-
تقلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqlil کم کردن؛ کاستن.
-
کاهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) kāhidan ۱. =کاستن۲. لاغر شدن.
-
انتقاص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enteqās ۱. کم شدن؛ کمی.۲. کم کردن.۳. از حق کسی کاستن.۴. از کسی عیبجویی کردن.
-
کاه
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ کاهیدن و کاستن) kāh ۱. =کاستن۲. کاهنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جانکاه.
-
زحاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: زِحافات] (ادبی) zehāf در عروض، هر تغییری در اصول افاعیل عروضی با افزودن یا کاستن یک یا چند حرف.
-
محق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] mahq ۱. باطل ساختن.۲. ناچیز گردانیدن.۳. محو کردن.۴. کاستن.۵. (تصوف) = محو
-
تخفیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxfif ۱. سبک کردن.۲. کاستن.۳. (ادبی) در دستور زبان، مختصر ساختن کلمه با کم کردن یکی از حروف یا حذف تشدید برای سهولت تلفظ یا ضرورت شعر، مثل «گاه» و «گه»، «کلاه» و «کُلَه»، «اگر» و «ار».