کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کار و گر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گزاف کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹گزافهکار› [قدیمی] ge(o,a)zāfkār آنکه در کاری افراط کند؛ افراطکار؛ افراطکننده.
-
گندم کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (کشاورزی) gandomkār کشاورزی که شغلش کاشتن گندم است.
-
کهنه کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] kohnekār کارآزموده؛ باتجربه؛ ماهر.
-
گیاه کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] giyāhkār زارع؛ برزگر.
-
چای کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [چینی. فارسی] čāykār کسی که کارش کشتوزرع چای است؛ چایکارنده؛ کشتکنندۀ چای.
-
خراب کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] xarābkār ۱. آنکه چیزی را خراب میکند.۲. (سیاسی) کسی که بهعلت مخالفت با سیاست حاکم بر جامعه، برای آسیب رساندن به تٲسیسات تلاش میکند.
-
خرده کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] xordekār = خردهبین
-
خاتم کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] xātamkār کسی که کارش خاتمکاری است؛ خاتمساز؛ خاتمبند.
-
خلاف کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] xa(e)lāfkār کسی که مرتکب خلاف میشود.
-
خام کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] xāmkār بیتجربه؛ کارناآزموده.
-
دغل کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] daqalkār ۱. مکار؛ حیلهگر.۲. کسی که چیزی را برای گمراه ساختن خریدار تغییر صورت بدهد.
-
فرامش کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farāmoškār = فراموشکار
-
فرموش کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farmuškār = فراموشکار
-
غلط کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] qalatkār غلطکننده؛ خطاکار.
-
فریب کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) faribkār مکار؛ حلیهگر.